حسابداری ساختگی :
در حسابداری کاذب، روزنامه نگار بدون نقض اصول، ضوابط و استانداردهای حسابداری تنها با استفاده از عدم وجود استانداردها، مالیات و عوارض. قوانین و مقررات مالی وی در جریان اجرای یک رویداد مالی سعی در ارائه تصویری نادرست و مطلوب از مدیران شرکت دارد.
به دلیل نفوذ گروه های ذینفع از طریق لابی گری و سایر روش ها برای پیشبرد اهداف خود، استانداردهای حسابداری هر چقدر هم که محکم و اساسی باشد، همواره فضایی برای مانور باقی می گذارد تا حسابداران بتوانند الزامات رسمی را رعایت کنند. روح خود را در عمل به کار نبرند، به طوری که نویسندگان استانداردهای حسابداری همیشه از کاربران خود عقب می مانند (مک بارنت، 1988).
با وجود شواهد متعددی که در مورد حسابداری نادرست در شرکت های مختلف یافت می شود، هنوز ادبیاتی در این زمینه در زمینه روش انجام و فرآیند دور زدن اصول و هنجارهای استانداردها و مقررات حسابداری شکل نگرفته است. چیزی در حال آشکار شدن
تعاریف ارائه شده برای حسابداری ساختگی:
1) حسابداری ساختگی را می توان فرآیند تعدیل حساب های شرکت با فرض عدم وجود استانداردهای خاص با هدف ارائه مطلوب وضعیت شرکت به سهامداران، سرمایه گذاران و سایر ذینفعان نامید (ماتوس و پری، 1996).
2) مایکل جیمسون، به عنوان یک حسابدار، معتقد است که: «فرایند حسابداری شامل رسیدگی به بسیاری از موضوعات مانند قضاوت و حل تعارضات بین رویکردهای رقیب برای ارائه قوانینی در مورد رویدادها و معاملات مالی و … این انعطاف پذیری فرصت کافی را برای دستکاری، فریب و ارائه نادرست.
این فعالیت ها توسط عناصر کمتر محتاط حرفه حسابداری که به عنوان حسابداری سایه شناخته می شوند، انجام می شود. »
3) تری اسمیت، به عنوان یک تحلیلگر مالی، بیان می کند که:
ما معتقد بودیم که بیشتر رشد سودی که در دهه 1980 رخ داد، نتیجه ترفندهای حسابداری بود تا رشد واقعی اقتصادی. به همین دلیل، ما شروع به بررسی تکنیک های اصلی مورد استفاده کردیم و برای این بررسی شرکت ها، از تکنیک هایی استفاده کردیم که از این تکنیک ها استفاده کرد.
4) کمال ناصر به عنوان یک نظریه پرداز دانشگاهی معتقد است:
«حسابداری ساختگی عبارت است از انتقال ارقام حسابداری از آنچه هستند به آنچه که مورد نظر است با بهره گیری از ضعف قوانین موجود یا نبود استانداردهای خاص».
در تعاریف فوق دو ویژگی مشترک و عمده قابل مشاهده است:
1) نویسندگان فوق معتقدند که شیوع حسابداری کاذب یک پدیده عادی است.
2)حسابداری نادرست یک عمل حیله گر و نامطلوب است. تا آنجا که “یان گریفیث” به عنوان یک روزنامه نگار تجاری، آن را بزرگترین ترفند از زمان اسب تروا می داند. یک نکته بسیار سلیقه ای
«کمال ناصر» در تحقیقات خود دریافت که سیستم حسابداری کشورهای آنگلوساکسون با توجه به آزادی بیشتری در انتخاب روش های حسابداری نسبت به مدل اروپایی هماهنگ شده، محیطی مساعد برای حسابداری کاذب ایجاد می کند.
مدل آنگلوساکسون و مدل قاره اروپا
اصولاً دو سیستم حسابداری کلی در دنیا وجود دارد. یکی سیستم رایج در کشورهای انگلیسی زبان مانند آمریکا، کانادا، انگلستان، استرالیا و نیوزلند و دیگری سیستمی است که در کشورهای پیشرفته اروپایی مانند فرانسه، آلمان، سوئیس و غیره وجود دارد. یکی مدل آنگلوساکسون و دیگری مدل هماهنگ یا قاره اروپا نامیده می شود.
سیستم حسابداری آنگلوساکسون سیستمی مبتنی بر اصول پذیرفته شده حسابداری است که بر اساس آن حسابداران آزادی عمل بر اساس این اصول را دارند و در نتیجه توانایی مقایسه گزارش های مالی شرکت های مختلف پایین است.
سیستم قاره اروپا (به جز انگلستان) به عنوان سیستم هماهنگ شناخته می شود. در این سیستم آزادی عمل حسابداران محدود است اما توانایی مقایسه گزارش های مالی شرکت های مختلف بالاست. علاوه بر این، در این سیستم، دولت ها کنترل قابل توجهی بر نهادهای هنجاری اعمال می کنند.
آزادی عمل حسابداران در سیستم آنگلوساکسون نیاز به توسعه مستمر استانداردهای حسابداری برای تنظیم انعطاف پذیری حسابداران را ضروری می کند.
منتقدان این سیستم ایرادات بسیار جدی به این سیستم وارد کرده اند. آنها بر این باورند که عملکردهای تعیین استاندارد تحت تأثیر لابی ها و فعالیت های سیاسی مؤسسات حسابرسی بزرگ، شرکت های تجاری و سایر گروه های ذینفع است که قدرت مالی نیز دارند. بنابراین این سیستم محیطی مساعد برای توسعه حسابداری ساختگی ایجاد می کند.
آشنایی با روش های حسابداری ساختگی
حسابداری سایه به طور کلی می تواند به روش های مختلفی (مانند تنظیم معاملات، استفاده از برآوردهای حسابداری و غیره) اجرا شود، اما به طور کلی به دو دسته تقسیم می شوند:
1) به صورت هموارسازی سود
۲) تامین مالی خارج از ترازنامه
هموارسازی سود
به طور کلی هموارسازی سود عبارت است از اعمال نظر مدیریت شرکت مبنی بر اولویت و تأخیر در حسابداری هزینه ها و درآمدها و یا در نظر گرفتن هزینه ها و انتقال آنها به سال های بعد به نحوی که شرکت تغییری در میزان سود نداشته باشد. فرآیند سود طی چندین سال متوالی
مهمترین انگیزه هموارسازی سود، این باور است که شرکت هایی که روند سود خوبی دارند و درآمدشان دستخوش تغییرات اساسی نمی شود، ارزش بیشتری نسبت به شرکت های مشابه دارند. هموارسازی سود باعث افزایش ارزش سهام شرکت در بورس و جذب سرمایه گذاران بالقوه می شود. چون می شود
سایر انگیزه های مدیران برای هموارسازی سود عبارتند از (ابوالفضل نظری، 1391):
1) از پاداش های مدیریتی بیشتر برای افزایش ارزش سهام بهره مند شوید:
وقتی ارزش سهام یک شرکت در بازار سهام بیشتر از سهام شرکت های مشابه باشد، مدیران انتظار دارند پاداش بیشتری دریافت کنند.
2) با استقراض از موسسات اعتباری و بانک ها سود کمتری بپردازید:
هموارسازی رشد کسبوکار را نشان میدهد که نشاندهنده ریسک کمتری برای آن کسبوکار است و به آن اجازه میدهد تا از موسسات وامدهی و بانکها با نرخ بهره پایینتر وام بگیرد و جریان نقدی ناشی از بهره کمتر ممکن است یکی از منابع باشد. تامین مالی شرکت برای توسعه آن در نظر گرفته شده است.
3) جذب سرمایه:
روند رشد شرکت در تصمیم گیری سرمایه گذاران و وام دهندگان موثر است زیرا آنها معتقدند که این شرکت ها ریسک کمتری دارند و برای سرمایه گذاری بهتر هستند.
سود هموار به دو صورت است:
1) مزایای طبیعی صاف:
این نوع سود سیال به جریان سود حاصل از فرآیندهای تجاری ذاتاً صاف اشاره دارد.
2) سودهای هموار مصنوعی:
این مزایا با اقدامات و تصمیمات مدیریت هموار شده و به دو شکل زیر می باشد:
1-2) هموارسازی واقعی:
این نوع هموارسازی سود توسط Mirit انجام می شود. مدیریت برخی رویدادهای اقتصادی را کنترل و تحت تأثیر قرار می دهد. حسابداری یکی از این نوع تقسیم سود است.
2-2) صاف کردن مصنوعی:
این نوع هموارسازی ناشی از رویدادهای اقتصادی نیست. بلکه اینها اقداماتی هستند که به آنها دستکاری حسابداری می گویند و تأثیری بر جریان نقدی ندارند. به عبارت دیگر در این مدل فقط حسابهای درآمد یا هزینه جابهجا میشوند و این امر تأثیری بر جریان نقدی ندارد.
یکی از عوامل مؤثر بر هموارسازی سود، ابهام در تعاریف اقلام حسابداری است، به عنوان مثال اقلامی مانند هزینه های منتقل شده به دوره های آتی و درآمدهای منتقل شده به دوره های آتی با تعاریف رایج دارایی ها و بدهی ها مطابقت ندارند، بلکه تنها به دلیل تعویق است. شناخت آنها: در صورت بروز نتیجه، آنها در ترازنامه لحاظ می شوند، بنابراین مدیریت را به طبقه بندی برخی عناصر به دلخواه خود سوق می دهد.
به عنوان مثال، هیئت استانداردهای حسابداری مالی دارایی ها را به عنوان یک منبع اقتصادی تحت کنترل یک شخصیت حسابداری و به عنوان نتیجه معاملات و رویدادهای گذشته در نظر می گیرد.
«والتر شوایتز» از اعضای سابق این کمیته معتقد است که این تعریف کلی و بسیار مهم است و می توان عناصر زیادی را در آن گنجاند.
این تعریف به این معنی است که اصل تطبیق به طور کامل برای تشخیص دارایی ها از هزینه ها استفاده نمی شود (ابوالفضل نظری، 1391).
تامین مالی خارج از ترازنامه:
تأمین مالی خارج از ترازنامه عبارت است از تأمین مالی یا تأمین مالی مجدد عملیات یک واحد اقتصادی به گونه ای که تمام یا بخشی از تأمین مالی انجام شده در حدود حسابداری ممکن است در ترازنامه شرکت ظاهر نشود (کمال ناصر، 1993).
بنابراین از تامین مالی خارج از ترازنامه زمانی استفاده می شود که شرکت بخواهد هنگام تحصیل دارایی ها (تسگیر، سلیمانیان) روش تامین مالی (که معمولا بدهی است) را در ترازنامه نشان ندهد.
به عنوان مثال، مواردی از تامین مالی خارج از ترازنامه که بین سال های 1987 و 1990 رخ داده است به طور خلاصه در زیر مورد بحث قرار می گیرد.
در دهه 1980 و 90، اوراق قرضه قابل تبدیل توجه بسیاری از مهندسان مالی را به خود جلب کرد (شاه، 1990). در ابتدا هیچ مقررات یا استاندارد خاصی در زمینه حسابداری اوراق قرضه قابل تبدیل وجود نداشت.
بنابراین از ابتدا دستورالعملی در خصوص ارائه اوراق بهادار مانند بدهی یا حقوق صاحبان سهام وجود نداشت. فقدان مقررات مالی و استانداردهای حسابداری فرصت های زیادی را برای حسابداری کاذب ایجاد کرده است (Pope and Poxedy, 1991).
انواع اوراق قرضه قابل تبدیل ( حسابداری ساختگی )
اوراق قرضه قابل تبدیل به سهام عادی
اوراق قرضه قابل تبدیل به سهام عادی ترکیبی از اوراق قرضه و توانایی تبدیل آن اوراق به سهام عادی شرکت صادرکننده در زمانی در آینده است. از نظر حسابداری، رویه رایج در انگلستان و آمریکای شمالی این است که اوراق قرضه را به عنوان بدهی تلقی می کنند و تا زمانی که به سهام عادی تبدیل شوند، کوپن آنها به قیمت تمام شده است.
طی سال های 1987 تا 1990، نوآوری هایی در انتشار اوراق قرضه قابل تبدیل در انگلستان رخ داد (پوپ و پوکسدی، 1991).
اولین نوع ابزار مالی از این نوع، اوراق قرضه قابل تبدیل با اختیار فروش بود که توسط گروه برتون در سال 1987 منتشر شد. سود آن در پنج سال اول از تاریخ انتشار کمتر از سود کوپنی اوراق قرضه قابل تبدیل سنتی بود. از این سقف برای جبران بازدهی کمتر آن، به خریداران وعده افزایش شدید قیمت سهام عادی داده شد. اگر چنین افزایشی صورت نگیرد، سرمایه گذاران در این اوراق فرصت خواهند داشت تا درخواست بازخرید و جبران کسری سود خود در پنج سال گذشته را داشته باشند.
به این نوع سود، بهره اضافی می گویند. نکته مهم در اینجا روش حسابداری هزینه بهره اضافی است. آیا این سود در 5 سال اول باید به عنوان هزینه انتقال به دوره های بعدی در نظر گرفته شود؟
در سال 1988 نوع دیگری از اوراق بهادار قابل تبدیل به نام سهام ممتاز قابل تبدیل فلات قاره ای با اختیار فروش اختراع شد. برای اولین بار، “یونایتد بیسکویت” شروع به انتشار آن کرد. تفاوت این نوع اوراق با اوراق قبلی که توضیح داده شد، استفاده از سهام ممتاز به جای اوراق است که از نشان دادن بدهی در سال های اول انتشار جلوگیری می کند. عدم رساندن ابزار مالی به بدهی و نمایش آن در بخش حقوق صاحبان سهام منجر به افزایش چشمگیر این بخش از ترازنامه می شود.
طبقه بندی فوق در هنگام خرید و ادغام شرکت ها مفید است، زمانی که حساب قفل بزرگ ایجاد می شود و نیاز به بسته شدن آن در بخش حقوق صاحبان سهام است.
ماهیت فلات قاره این اوراق، سود سهام قبل از مالیات را که شرکت باید برای سهام ممتاز منتشر شده خود بپردازد، کاهش می دهد (هیوز و لوبوک، 1989).
بنابراین، اوراق بهادار ذکر شده در بالا به گونه ای طراحی شده اند که در صورت عدم وجود هنجارها یا قوانین مالیاتی خاص، ناشران حداکثر سود را کسب می کنند.
در سال 1988، خدمات عمومی درآمد انگلستان قرارداد مالیات مضاعف با هلند امضا کرد که بر اساس آن شرکتهای صادرکننده اوراق بهادار سعی در صدور آن از یکی از جزایر آزاد آن کشور داشتند. این باعث شد مزیت مالیاتی ذکر شده در مورد قبلی از بین برود. چنین تغییری در قوانین مالیاتی منجر به پیدایش نوع دیگری از اوراق بهادار قابل تبدیل به نام اوراق قرضه سرمایه شد.این ابزار مالی برای استفاده از مزایای مالیاتی و حسابداری سهام ممتاز قابل تبدیل فلات قاره طراحی شده است.
این بار این اوراق از طریق یک شرکت تابعه که در جزیره “جرسی” انگلیس تأسیس شده بود، منتشر شد.
رونق عمده در انتشار اوراق بهادار فوق الذکر در انگلستان بین سالهای 1987 و 1990 رخ داد (شاه، 1993). دلیل اصلی انتشار چنین اوراق بهاداری که قبلاً دیده نشده است، حسابداری نادرست است. لازم به ذکر است که هر بار که نوع جدیدی از عناوین منتشر می شود، نوع قبلی حذف می شود. دلیل آن این بود که شرکت ها اوراق قرضه ای منتشر کردند که بیشترین سود را برای آنها داشت.
در طول سال های 1987 تا 1990، هیچ استانداردی در انگلستان در مورد روش حسابداری برای اوراق بهادار قابل تبدیل وجود نداشت. این خلأ در اصول و استانداردهای حسابداری بود که صادرکنندگان این اسناد برای انجام حسابداری نادرست از آن استفاده می کردند (پوپ و پوکسی، 1990).
گنجاندن این اوراق در بدهی شرکت باعث افزایش نرخ اهرم مالی شرکت ها و در نتیجه ریسک شرکت ها می شود. ناشران اوراق مذکور به منظور عدم افزایش نسبت های اهرمی و ایجاد منافع قابل توجه با بستن حساب سرقفلی خریداری شده در حقوق صاحبان سهام، آنها را در دسته حقوق صاحبان سهام گزارش می کنند (شاه، 1993).
نتیجه گیری حسابداری ساختگی :
با توجه به آنچه گفته شد، به نظر می رسد بحران مالی که در سال 2002 به اقتصاد آزاد غرب ضربه زد و منجر به سقوط سهام شرکت های بزرگی مانند شرکت نفتی انرون، ورلدکام، زیراکس و… شد. استفاده از حسابداری نادرست
به عنوان مثال، شرکت نفتی انرون که بزرگترین شرکت انرژی جهان بود و در بین سالهای 1999 تا 2000 جزو بهترین شرکتهای آمریکا بود و اولین انتخاب هر سرمایهگذار احتمالی بود، در کمتر از 3 سال نابود شد. ورلدکام که به عنوان یکی از بزرگترین شرکت های مخابراتی جهان شناخته می شد، در مدت کوتاهی شاهد کاهش سهام خود از صد دلار به کمتر از ده سنت بود.
چنین مشکلاتی معمولاً از حسابداری ساختگی و ارقام ساختگی ناشی می شود که مدیران کسب و کار در غیاب استانداردهای حسابداری با قوانین مالیاتی و به دلیل ضعف استانداردها و قوانین موجود ایجاد کرده اند و در آن به وجود می آیند. مشکل دار. شدند و آنها را نابود کردند.
در زمان بحران مالی 2002، بسیاری از کارشناسان مالی بر این باور بودند که سقوط و ورشکستگی برخی از شرکتهای بزرگ تنها بخش کوچکی از فاجعه مالی بسیار بزرگتر ناشی از حسابداری تقلبی است.
بعداً خواهد آمد و امروز جهان شاهد بحرانی بسیار جدیتر از بحران مالی قبلی است که میتواند ادامهی بحران قبلی باشد و منشأ آن در حسابداری کاذب است که شرکتهای بزرگ را به عنوان «بانک Lehman Brothers» آورده است. با سابقه تجاری حدود 150 سال تا زمانی که میدان نیستی را ترسیم کرد.
در جریان بحران اخیر، داستانهای مکرری از ابزارهای مالی جدید و پیچیده شنیده شد که مدیران کسبوکار از آنها برای دستیابی به سود بالا و به دلیل نبود استانداردهای حسابداری موجود استفاده میکردند و سپس شروع به پرداخت وامهای کم اعتبار کردند. این مدیران در کوتاه مدت شاهد افزایش حباب قیمت سهام و سودهای کلان بودند، اما در بلندمدت این حباب ها ترکید و شرکت ها را در آستانه نابودی قرار داد.